غروب جمعه -__-

ساخت وبلاگ
بله. جانم برایتان بگوید، پارسال همین موقع ها بود که بنده شب سوار اتوبوس شدم به مقصد دانشگاه و صبح خسته و خورد رسیدم و ازونجایی که فرداش اولین امتحان پایان ترمم بود و اصلا اون درس رو نخونده بود شروع کردم به خوندن...ولی لامصب خستگی مراسم عروسی پریشب و خواب کم توی اتوبوس دیشب نمیذاشت درس بخونم و هی چشمام بسته میشد...این شدکه تصمیم گرفتم پاشم برم تو راهرو خوابگاه و راه برم و بخونم...توی پاگرد مشغول خوندن بودم که تشنم شد و رفتم بالا آب خوردم و حین پایین اومدن از پله جزوه رو گرفته بودم جلوم و میخوندم که ناگهان...! ادامه مطلب غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 53 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 22:53

حرف خاصصی نیست...

فقط خدا رو خیلی خیلی شاکرم بخاطر به دنیا آوردن تو! 


اینم هدیه مجازی امسال:

استیکر عاشقانه

استیکر دونفره!

https://telegram.me/addstickers/twomohandesblog

غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 22:53

چند شب پیش ها حال دل حسابی خراب بود و دنیا شده بود قد یه قوطی کبریت و اینجانب هیییچ فکر مثبتی پیدا نمیکردم قبل خواب که یکم آروم بگیرم و خوابم ببره قبلنا، خیلی قبلا ترها وقتی به چنین جاهایی از زندگی میرسیدم که رویاهام بی رنگ می شدن و دست های زندگی گلومو فشار میداد، برای اینکه خوابم ببره سعی میکردم همه چیییی رو برای لحظاتی فراموش کنم و به یه چیز کاملا غیر مرتبط فکر اونم. اونم بی هیچ چون و چرایی. اون موقع ها به عروس شدن فک میکردم.به لباس عروس و شب عروسی و مهمونیش به عنوان یه دختر هیییچ وقت هیییچ رویایی درباره عروس شدن و زندگی مشترک نداشتم و این فکر انقدر جدید و دور بود برام که حواسمو پرت کنه و خوابم ببره ... الان که خود عروسی هم شده مسعله  هیچ چیزی پیدا نمیکردم برا منحرف کردن ذهنم تا اینکه ذهنم رفت سمت اولین ناهاری که قراره برای آقای همسر درست کنم! واقعیتش این فکر مال من نبود و اگه صد سال دیگه هم عقد بودیم هیچ وقت به ذهنم نمیرسید تااون موقعی که باهاش مواجه بشم . این فکر مال دورهمی های خوابگاه بود. وقتی با بچه هاتصمیم میگرفتیم برای پررو نشدن همسر آیندمون اولین ناهار رو یتیمچه بهش بدیم و ه غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 22:53

1) از طریق این سایت های اینترنتی برای بار دوم یه پروژه برداشتم. بعد از انجام دادنش برای طرف که خیلی هم مودب بود و انگار پشتیبان قلم چی بود طرف غیبش زد به مدت یک ماه و نیم!!! حالا از صد تومن فقط ده تومنش که پرداخت امن بوده بهم تعلق میگیره!  مسئول سایت هم میگه تنها راهش اتمام پروژه و برداشتن همون ده تومن هست (گریه حضار لطفا) :'(((((( 2) برای بار دوم با آقای همسر در رسیدن دو جوان به هم تلاش کردیم(البته این مورد خودشون از قبل تلاششونو کرده بودند ما فقط نقش واسطه و حالا نظرت چیه داشتیم :/ ) ایشالا اگه خیره جور بشه ماهم یه عقدی عروسی چیزی بیفتیم *__*. اون خاطره ی بد هم از ذهنمون پاک شه :)))) 3) این شش ماهی که پیش خونواده هستم بعد از چهار سال، هربار برا بابام چایی یا چیزی بردم اعلام پشیمونی کرده از شوهر دادنم. آخه قبل از ازدواج و دانشگاه، فقط کله ام تو کتاب بود و بسی تنبل بودم در امور خانه داری -__- . اینه که بود و نبودم  زیاد حس نمیشد :دی دیشب هم میگن: تا سال 97 از عروسی خبری نیست تا من بازنشسته بشم. میگیم چرا؟! میگن مامانت تنها میمونه :/  از همین تریبون اعلام میکنم همسر هم درجریان باشن غروب جمعه -__-...
ما را در سایت غروب جمعه -__- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 72mohandes5 بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 22:53